ساحل چَمخاله؛ بیوزنی مطلق!
هیچ صدایی نیست، هیچ … اما نه هست، گویا حواسم پرت چیزی شده بود، صدای موسیقی است، چرا هنوز؟ چرا اینجا هنوز در حال پخش است؟ ضبط ماشین را خاموش میکنم! شیشهها را پایین میدهم. سکوت محض، محض … اما نه! گویا صدایی هست، به نظر همچنان حواسم پرت همان چیزی هست که بار اول بود، خیره به آن، دریای چَمخاله (Chamkhaleh) مرا مسحور خود ساخته و در پسزمینه صدای آن. پیاده میشویم، ساحل چَمخاله، نسیمی روحنواز، خیره میمانم.
ساعتی از حضور ما در ساحل چَمخاله گذشته است، احساس خاصی دارم، بیوزنی، بیوزنی مطلق. چرا؟ فکر که میکنم احتمالا به خاطر شنا کردن باشد، احتمالا این تجربه را داشتهاید که بعد از ساعتی در آب ماندن، مُعَلَق، رها، وقتی از آن خارج میشوید نیز همچنان تا مدتی آن حس را همراه خود دارید … اما! اما من که در این زمانی که اینجا بودیم اصلا شنا نکردهام! همینجا بودم، تکیه داده به ماشین و خیره! حس بیوزنی من از چیست!؟
نشد در مورد تجربه عکاسی ما در ساحل چَمخاله با شما سخن بگوییم چون نفهمیدیم که چه زمانی اتفاق افتاد! بگذریم؛ اما کمی در مورد محل: چَمخاله یک منطقه در شهرستان لنگرود در استان گیلان بود که گویا پس از ادغام با چندین روستا در نهایت تبدیل به شهری با نام “چاف و چَمخاله” شد. معروفیت چَمخاله و خاص بودن این شهر به خاطر داشتن 18 کیلومتر نوار ساحلی است و همچنین تنها شهر ساحلی ناحیه خزری است که طلوع خورشید که از شرق است، از زاویه دید این شهر به گونهای است که در نگاه اول بیننده فکر میکند از شمال است، چون از روبرو (دریای خزر) طلوع میکند.
با کمی وبگردی به اطلاعات جامعی از این منطقه دست پیدا خواهید کرد. در صورتی که میخواهید تجربهای چون ما داشته باشید، تنها توصیه میکنیم در روزهای تعطیل به ساحل چَمخاله نرفته و ترجیحا به بخشی از ساحل بروید که معمولا جمعیت به آن سمت نمیروند (همانطور که گفته شد ساحلی طولانی دارد)، به کدام بخش؟ برای جزئیات با ما تماس بگیرید.