اما کاش اینجا بودی همین کنارخودم درکنارآسمان آبی وسپیدی ابرهای زیبای دشت قرق در زیرقله علمدار کوه، کاش اینجا بودی،…
بیشتر بخوانید »کوه
بسیار خوشحالم در دنیایی زندگی میکنم که پاییز وجود دارد. پاییز برایم همان آغاز بهار است، همانطور که آلبر کامو…
بیشتر بخوانید »خوشحالی دیگری نصیب ما شد که توانستیم دوباره قدم بر جادههای زیبای املش بگذاریم و در یک عصر زیبای پاییزی،…
بیشتر بخوانید »در زیر سایه ابرهای آسمان، در جستجوی گذشته تاریکی که خاطراتم آنجاست، رویایی قدیمی را از دور میبینم. تا اینکه…
بیشتر بخوانید »ماندن و تماشای رفتن گاهی میتواند برعکس اتفاق بیافتد. این بار عبور را ترجیح دادم تا لذت رفتن را بچشم.…
بیشتر بخوانید »آدمها با حضورشان ارزش پیدا میکنند و کاخها با یادگاریهایشان. نه در رفتن رستگاریست و نه در ماندن. چیزی به…
بیشتر بخوانید »در وادی زمزمههای فراموش شده، جایی که سایهها میرقصند و رازها در آن نهفته است، کوهیست به نام لیلاکوه، مردم…
بیشتر بخوانید »این سپیدهدم نقرهای است یا حوالی غروب ؟ این دریاچه، چه شورشِ شیرینی دارد، شورِ نهفته ترنم زندگیِ تالابهای دورمانده…
بیشتر بخوانید »وارد کوهستان شدم، روستای کوهستانی آبچالکی، و انزوا را آموختم، انزوا به معنای دوری از دنیا. کوهها چون مردُمانی خاموش…
بیشتر بخوانید »زندگی و خوشبختی همانند آب رودخانهایست که در جریان است. اروین یالوم، نویسنده آمریکایی میگوید: آموختهام، آنهایی که بیش از…
بیشتر بخوانید »