بسیار خوشحالم در دنیایی زندگی میکنم که پاییز وجود دارد. پاییز برایم همان آغاز بهار است، همانطور که آلبر کامو…
بیشتر بخوانید »جنگل
خوشحالی دیگری نصیب ما شد که توانستیم دوباره قدم بر جادههای زیبای املش بگذاریم و در یک عصر زیبای پاییزی،…
بیشتر بخوانید »در وادی زمزمههای فراموش شده، جایی که سایهها میرقصند و رازها در آن نهفته است، کوهیست به نام لیلاکوه، مردم…
بیشتر بخوانید »وارد کوهستان شدم، روستای کوهستانی آبچالکی، و انزوا را آموختم، انزوا به معنای دوری از دنیا. کوهها چون مردُمانی خاموش…
بیشتر بخوانید »در راه بودن را همیشه بیشتر از رسیدن به مقصد دوست داشتم. مسیر برایم همیشه یک قصه جدید و بیانتها…
بیشتر بخوانید »طبیعت همیشه من را به نوعی شگفتزده میکند، گویا اثربخشی قویای دارد، مانند مُسکنی بر دردهایم، بدون آن نمیتوانم روزمرگیهای…
بیشتر بخوانید »در اندیشه سخن گفتن بودم، دوباره از یک قلعه، قلعه رودخان. پیشتر در اینجا از قلعه کَنگِلو گفتهام، هرچند از…
بیشتر بخوانید »توصیف عکسهای ما در مرداب قادیکُلا را با سخن گفتن از مرداب آغاز میکنم. همواره برای من مکانی رازآلود بهشمار…
بیشتر بخوانید »جاده کیاسر – ساری تجلی ابدیت است! در تعریف ابدیت (Eternity) آمده است: ابدیت در اصطلاح عام به معنای زمان…
بیشتر بخوانید »جای عجیبی است این کُنِسکو (Kones Ku)، از طرفی به دریا نزدیکی، از طرفی به کوه، نمیفهمی پایینی یا بالا،…
بیشتر بخوانید »