کاخ سعدآباد؛ صدایی خاموش
آدمها با حضورشان ارزش پیدا میکنند و کاخها با یادگاریهایشان. نه در رفتن رستگاریست و نه در ماندن. چیزی به یادگار میماند که هنوز شکسته نباشد. اخوان ثالث میگوید: در گذر زمان، خیمهشببازی با همه تلخی و شیرینی خود میگذرد، عشقها میمیرند، رنگها رنگِ دِگَر میگیرند و فقط خاطرههاست که چه شیرین و چه تلخ دستناخورده بهجای میمانند.
میروم تا سعدآباد به میان کاخهای فراموشی … بدون سخن یا کلامی همچون موسیقی.
آوازی همراهم میشود … صدایش گرم بود شبیه آغوش وطن … عمارتهایی ایستاده با قامتی بلند، و صدایی خاموش، آنچنان ساکت، که فراموشم شد رنج میکشد در تنهایی.
گویا غمانگیز است که بعد از تمام تلاشها در آن زندگی، اینک در بازگشت به وضع سابق خود ناکام بماند و حسرت در تمامی پیکر کاخ، نگاهت را تَر کند. کاخِ پابرجای، کاخ سعدآباد. نه زمان، نه آدمها، نه ترانهها و نه شب، توان ویران کردنت را ندارند.
اینجا کاخ سعدآباد در شمال شهر تهران است، زیبایی روحنوازش با آن طبیعت دلانگیز و موزههایش، گویی با تو از تبار تحسین حرف میزند. در صورتی که نیاز به اطلاعات بیشتری از کاخ سعدآباد، نحوه دسترسی به آن و سایر جزئیات داشتید، با ما تماس بگیرید و نظرات خود را در مورد این پُست نیز در بخش دیدگاهها ذکر کنید.
در صورت تمایل میتوانید ما را در اینستاگرام و فیسبوک دنبال نمایید و همچنین به کانال تلگرام ما ملحق شوید.