مرداب قادیکُلا؛ انزوایی رازآلود
توصیف عکسهای ما در مرداب قادیکُلا را با سخن گفتن از مرداب آغاز میکنم. همواره برای من مکانی رازآلود بهشمار میآید، نهتنها بهواسطه تخیلِ حضورِ پنهانیِ موجودات اهریمنی در آنجا، بلکه حتی بهجهت ظهور گونههای اهورایی چون نیلوفر آبی! بهشکلی نمادی گوتیک (Gothic fiction) است برای من، سخن که از گوتیک و ادبیات آن به میان میآید چگونه میتوان از ادگار آلن پو (Edgar Allan Poe) یادی نکرد. بخشی از داستان “سکوت” او به ترجمه ” ساجده آنت” با تلخیص:
“اما قلمروشان را کرانهای هست – کرانهای تاریک، دهشتناک، و رفیعِ جنگلی … و درختان سر به فلک کشیدهی کُهَن با صدای توفنده و مقتدر بدینسو و آنسو میرقصند و از فراز قلههای رفیعشان، یک به یک، شبنمهای جاودانه میچکند … و در آسمان، ابرهای خاکستری با صدایی بلند و خشخشکنان برای همیشه بهسوی غرب هجوم میبرند، تا زمانیکه میغلتند، آبشاری بزرگ، بالای دیوار آتشین افق … شب بود، و باران میبارید؛ و آنچه میبارید باران بود. اما، چنانکه بر زمین مینشست گویی خون بود و من در مرداب میان نیلوفرانِ بلندقامت ایستادم و باران بر سرم فرو میچکید …
و به ناگاه، ماهی (moon) سرخرنگ از میان مه رقیقِ مخوف بالا آمد و دیدگانم به صخرهی خاکستری بزرگی افتاد که در کنار ساحل رودخانه ایستاده بود و با نور ماه روشن شده بود و صخره خاکستری بود، و مخوف و بلند، و صخره خاکستری بود. در جلوی آن حروفی حکاکی شده بودند؛ و من میان مردابی از نیلوفران آبی راه رفتم، تا نزدیک ساحل رسیدم، تا بتوانم خطوط روی سنگ را بخوانم. اما نتوانستم چیزی از حروف دریابم. و داشتم بهسوی مرداب باز میگشتم، که ماه با سرخیِ هرچه تمامتر درخشید. و من برگشتم و دوباره به صخره، و به حروف نگاه کردم، و آن حروف «انزوا» بودند.”
مرداب قادیکُلا در جنگلی به همین نام واقع است. این ناحیه در روستایی به نام قادیکُلای بزرگ (با قادیکُلای بابل اشتباه نشود) قرار دارد که مرکز دهستان علیآباد از توابع بخش مرکزی شهرستان قائمشهر میباشد و در فاصله 6 کیلومتری از مرکز شهر قرار دارد. لازم به ذکر است که تصاویر مرداب قادیکُلا برای من یادآور فضای فصل اول سریال “کارآگاه واقعی” (True Detective) نیز هست.
در صورتی که نیاز به اطلاعات بیشتری از مرداب قادیکُلا، نحوه دسترسی به آن و سایر جزئیات داشتید، با ما تماس بگیرید. نظرات خود را در مورد این پُست در بخش دیدگاهها ذکر کنید.