تیرکلا؛ درختی تنها و عاشق
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من … وین حرف معما نه تو خوانی و نه من؛
هست از پس پرده گفتوگوی من و تو … چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من.
این یک درخت است، درخت تنهاییست، من لقب عاشق را هم به این درخت اضافه میکنم، درختی تنها و عاشق، چون این همه سال بهتنهایی خوکرده، دوام آورده، و گویی لذت برده، از این عاشقانه ایستادن و زیستن چون به نظر خیلی تنها و بیزمان و مکان است.
درخت عشق واقعیتش چیست؟ تنهاییست؟ عاشقیست؟ نمیدانم. ردپای تاثیرگذارش را از پس فصلها و گذر سالها میتوان دید. درختی تنها و عاشق در مرتعی بلند در زمانهای دورتر شاید در دلش گنجی نهفته بود. میایی، میبینی، میروی … بی پاسخی به طبیعت.
خاک بهتنهایی گنج بزرگیست، پنهان یا آشکار، درست یا غلط، گویی دنبال شکارش هستیم و در نهایت در آغوشش به آرامشی ابدی خواهیم رسید! غافل از امروز، غافل از این همه دیدهنشدن، غافل از این ظاهر زیبای طبیعتی که پیش چشمانمان گسترده است، حتی این تک درخت تنها و به ظاهر خشکیده!!
درختی تنها و عاشق که منتظر بهار آینده است با زنجیرهای از خاک و برپای. با حرفهای ناگفته بسیار. چه بسا در نیِ یک چوپان خروشیده باشد بارها.
اینجا تیرکلا روستاییست از توابع شهرستان ساری در استان مازندران، با یک گنجینه از روح این درخت تنها و دشتهای پشتسرش که انگار زیر گوشَت، زمزمه بودن سر میدهند.
در صورتی که نیاز به اطلاعات بیشتری از روستای تیرکلا، نحوه دسترسی به آن و سایر جزئیات داشتید، با ما تماس بگیرید. نظرات خود را در مورد این پُست در بخش دیدگاهها ذکر کنید.