گالری‌ها

بسیار خوشحالم در دنیایی زندگی می‌کنم که پاییز وجود دارد. پاییز برایم همان آغاز بهار است، همان‌طور که آلبر کامو…

خوشحالی دیگری نصیب ما شد که توانستیم دوباره قدم بر جاده‌های زیبای املش بگذاریم و در یک عصر زیبای پاییزی،…

آن صدا را می‌شنوی؟ این نگرانی ماست که به دریا می‌رود … تمام نگرانی‌های خود را به ساحل برده و…

خورشید در حال غرق شدن است. به رنگ‌های درخشانِ درهم‌آمیخته این غروب زیبا خیره می‌شوم. ابرهای مه‌آلود و خاکستری نزدیک…

پاییز بوی با هم بودن می‌دهد، زمان به هم رسیدن است. زمان خواندن اشعار زیبای هوشنگ ابتهاج: آری، آن روز…

در زیر سایه ابرهای آسمان، در جستجوی گذشته‌ تاریکی که خاطراتم آنجاست، رویایی قدیمی را از دور می‌بینم. تا اینکه…

ماندن و تماشای رفتن گاهی می‌تواند برعکس اتفاق بیافتد. این بار عبور را ترجیح دادم تا لذت رفتن را بچشم.…

سلام کلاغ‌های سرگردان، سلام دورها، سلام مِیلِ پروازی که همین نزدیکی‌‌ست، سلام به سکوت و ابدیت، سلام به هیاهو‌ِ سقوط…

تو روزِ دیگری هستی، تو فردایی، همانی که باید به خاطرش زنده بمانم. از خود، عالمی بخواه و از عالم،…

آدم‌ها با حضورشان ارزش پیدا می­‌کنند و کاخ‌ها با یادگاری‌هایشان. نه در رفتن رستگاریست و نه در ماندن. چیزی به…